جايگاه مشورت


 

نويسنده: محمدجواد مروجي طبسي




 
يکي از اسرار ناشناخته و حيرت انگيز عالم هستي، نعمت عقل و خرد است که خداوند متعال آن را به اشرف مخلوقات؛ يعني انسان کرامت کرده است و اين انسان است که در پناه همين موهبت الهي، خود را به کامل ترين درجات کمال مي رسانند. و به وسيله عقل و خرد است که راه صحيح از غير صحيح و رشد از بيراهه مي شود؛ لذا رسيدن به ثواب و عقاب نيز از همين راه است.
با اين حال، گاهي همين عقل در کار خود مي ماند و در تشخيص راه صحيح و انتخاب شايسته، سخت دچار خطا و اشتباه مي شود. اينجاست که طراح اين نظام بي مانند، انسان ها را به بهره گيري از عقل هاي ديگران فراخوانده تا به درک بهتر و انتخاب شايسته تر برسند و دچار آسيب کمتر شوند و از مواهب خداوندي بيشتر استفاده کنند و اين کار را «مشورت» ناميده است. از اين روست که از پيامبر(ص) و مؤمنان خواسته به اين اصل مهم و سرنوشت ساز کاملاً توجه کنند و آن را به کار بندند.
آيات شور و مشورت و ده ها حديث، از ما خواسته اند تا در زندگي فردي و اجتماعي اساس کار خود را بر مشورت با افراد عالم، عاقل، متدين، خيرخواه، با تجربه و... تنظيم کنيم. بايد اين را نيز بدانيم که هرچه کار و تصميم مهم تر باشد، جايگاه «مشورت» نمايان تر است.
از اين رو، مديران و مسئولان نظام که افتخار اداره کشور جمهوري اسلامي را دارند، بيش از هر کس ديگري به مشورت و مشاوره نياز دارند. بر آنان لازم است که پيش از اجراي تصميم هاي بزرگ، با انديشه بيشتر نخست تمام عيوب کار را بررسي و آن گاه اقدام کنند و در اين زمينه، هرگز به فکر و تصميم خود تکيه
نکنند؛ چرا که«استبداد به رأي» جز نابودي خود و ديگران چيزي به دنبال نخواهد داشت.
در اين نوشتار موضوع مشورت از ابعاد گوناگون بررسي شده، با اميد به اين که مطالعه اين اثر ناچيز، راهي را پيش روي دل سوزان قرار دهد. ان شاء الله.

1. مشورت در نگاه قرآن کريم
 

قرآن کريم نه تنها در دو سوره به اين امر مهم و حياتي اشاره فرموده، بلکه سوره چهل و دوم نيز به همين نام اختصاص يافته است.
در خطاب خداوند به پيامبر(ص) گرامي اش، چنين مي فرمايد:
«و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الامر»(1)؛
«و اگر خشن و سنگ دل بودي، از اطراف تو پراکنده مي شدند. پس آنها را ببخش و براي آنها آمرزش بطلب و در کارها با آنها مشورت کن.»
خداوند عزوجل در اين آيه، از پيامبر(ص) مي خواهد که در کارها با آنان مشورت کند؛ اگر چه در واقع خداوند با اين بيان خواسته است از پيامبرش تقدير و تشکر کند و بر اين کار خوب و پسنديده اش صحه بگذارد. علامه طباطبايي مي فرمايد: خداوند در اين آيه، اين سيره حسنه و پسنديده پيامبر(ص) را امضا کرده است؛ چرا که آن حضرت پيش از نزول آيه، با ياران خود مشورت مي کرد و در کار جنگ احد نيز با آنان مشورت کرده بود(2)؛ در حالي که اين آيه از جمله آياتي است که در خصوص جنگ احد بر پيامبر(ص) نازل شده است.(3)
خداوند متعال در سوره شورا نيز در ستايش مؤمنان، به برخي از کارهاي خوب آنها اشاره فرموده، چنين مي گويد:
«و الذين استجابوا لربهم و اقاموا الصلاةَ و امرهم شوري بينهم و مما رزقناهم ينفقون»(4)؛
«کساني که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده، نماز را بر پا مي دارند، و کارهايشان با مشورت در ميان آنها انجام مي گيرد، و از آنچه به آنها روزي داده ايم، انفاق مي کنند.»
علامه طباطبايي در ذيل آيه مبارکه مي فرمايد: اين آيه اشاره دارد که آنان اهل رشد و رسيدن به واقعيت هستند.(5)
پس معني آيه چنين است: عزم و اراده و تصميم مؤمنان براي انجام کاري، در پي شورايي است که در بين خود دارند.
با کنار هم نهادن اين دو آيه، به روشني دو نکته را مي توان دريافت: اول اينکه پيامبر(ص) به شور و شورا و مشورت، اهميت مي داده و خداوند کار او را ستوده و از آن راضي بوده است. ثانياً، مؤمنان اهل رشد نيز براساس شور و مشورت با يکديگر به کاري اقدام مي کنند. بنابراين اگر ما نيز به دنبال رشد و تکامل و پيشرفت در زندگي
باشيم، بايد همانند پيامبر(ص) و مؤمنان عمل کنيم.

چرايي مشورت پيامبر(ص)
 

ممکن است به ذهن برخي اين سؤال بيايد و بپرسند که: مگر در پيامبر(ص) خدا- العياذ بالله- نقصي بوده است که با مشورت با ديگران، کامل مي گشت و چگونه پروردگار به او دستور مشورت داده؛ در حالي که وي کامل ترين فرد عالم خلقت، بهترين انسان از نظر فکر و انديشه، عاقل ترين انسان عالم وجود، تدبير و تصميم او محکم و رابطه او با خدا پيوسته برقرار بود و فرشتگان براي آوردن وحي بر آن حضرت نازل مي شدند؟!
پاسخ مي دهيم: بدون ترديد اين دستور براي خرسندي دل و تأليف قلوب مسلمانان و بالا بردن مقام ياران آن حضرت بود و اينکه امتش در اين کار به وي اقتدا و از او پيروي بنمايند. و بدين جهت مشورت را در کارهاي خود عيب و نقص ندانند، همچنين آنان را بدين کار امتحان و آزمايش نموده تا خالص از ناخالص جدا گردد.

2. مشورت در سيره پيامبر(ص)
 

گفتيم که خداوند دستور مشاوره به پيامبر(ص) داده بود و او براساس همين فرمان، با مسلمانان به مشورت مي پرداخت که نمونه هاي آن در کتاب هاي سيره و تاريخ فراوان نقل شده است.

نمونه اول: جنگ بدر
 

واقدي در تاريخ خود درباره مشورت پيامبر(ص) در جنگ بدر مي نويسد: گويند پيامبر(ص) همچنان به راه ادامه مي داد. چون به نزديکي بدر رسيد، از آمدن قريش آگاهي يافت و سپاه را از آمدن قريش آگاه کرد و با مردم مشورت کرد و نظر ايشان را پرسيد؛ از جمله مقداد برخاست و گفت: اي رسول خدا! براي انجام فرمان الهي برو! ما همراه تو هستيم. به خدا قسم، ما به تو سخن بني اسرائيل به پيامبرشان را نمي گوييم که گفتند:«فاذهب انت و ربک فقاتلا إنا هاهنا قاعدون»(6)؛ «تو و خدايت برويد و خودتان جنگ کنيد و ما اينجا درنگ کنندگانيم». بلکه مي گوييم: تو و خدايت برويد و جنگ کنيد و ما نيز همراه شما جنگ مي کنيم....
پيامبر(ص)، براي مقداد آرزوي خير کرد. آن گاه باز هم فرمود: اي مردم! آراي خود را بگوييد. و مقصود آن حضرت، انصار بودند... . سعد بن معاذ برخاست و گفت: من از سوي انصار جواب مي دهم. اي رسول خدا! گويا منظور تو ما هستيم؟ حضرت فرمود: آري. گفت: ممکن است شما براي انجام دادن کاري، با وحي الهي از کار ديگري منصرف شوي و به هر حال، ما به تو ايمان آورده و تو را تصديق کرده ايم و گواهي مي دهيم که هرچه آورده اي و بياوري، حق است و پيمان هاي خود را به تو تقديم داشته ايم که بشنويم و فرمان برداري کنيم. اي رسول خدا!
حرکت کن و سوگند به خداوندي که تو را به حق فرستاده است، اگر پهناي اين دريا را طي کني و در آن فرو روي، همه ما با تو خواهيم بود و آن را خواهيم پيمود، حتي اگر فقط يک نفر از ما باقي بماند!(7)
چون سعد از رايزني فراغت يافت، پيامبر(ص) فرمود: در پناه برکت الهي حرکت کنيد که خداوند يکي از دو طايفه( کاروان يا قريش) را به من وعده فرموده است. سوگند به خدا، گويي من هم اکنون به کشتارگاه هاي ايشان مي نگرم.(8)

نمونه دوم: جنگ احد
 

واقدي در کتاب خود، درباره خواب پيامبر(ص) و مشورت آن حضرت با ياران خود درباره اينکه در مدينه با دشمنان بجنگند يا بيرون از آن، مي نويسد: از محمود بن لبيد برايم روايت کرده اند که مي گفت: پيامبر(ص) بر منبر ظاهر شد و پس از ثنا و ستايش الهي چنين فرمود: اي مردم! من خوابي ديده ام. در خواب ديدم که گويي در زرهي محکم هستم و شمشيرم ذوالفقار از قبضه شکسته و شکاف برداشته است. ديدم گاو نري کشته شده و من قوچي را از پي خود مي کشيدم.
مردم گفتند: آن را چگونه تعبير مي فرمايي؟ فرمود: آن زره محکم، شهر مدينه است. پس در همانجا بمانيد، اما شکستن شمشيرم، اندوه و مصيبتي است که به من مي رسد. گاوي هم که کشته شد، کشته شدن برخي از اصحاب من است. قوچي که از پي خود مي کشيدم، دشمن و لشکر است که به خواست خدا آن را خواهيم کشت... . پس از آن، رسول خدا (ص)فرمود : ديدگاه خود را به من بگوييد.(9)
جالب اين است که برخي هم نظر با پيامبر(ص) بودند و برخي ديگر مانند جوان ها بيرون رفتن را به مصلحت مي ديدند و هنگامي که ديدند پيامبر(ص) با لباس رزم از منزل بيرون آمد، همه آن کساني که اصرار بر بيرون رفتن داشتند، پشيمان شده، گفتند: شايسته و درست نبود که ما بر کاري که پيامبر(ص) خلاف آن را اراده فرموده است، اصرار بورزيم. بدين جهت، گفتند: اي رسول خدا! در حد ما نيست که با شما مخالفت کنيم. پيامبر(ص) پاسخ فرمود: شما را به آن کار فراخواندم و سرپيچي کرديد. اکنون سزاوار نيست که پيامبر(ص) جامه جنگي خود را از تن بيرون آورد تا اينکه خداوند ميان او و دشمنانش حکم فرمايد. آن گاه فرمود: به آنچه فرمان مي دهم، توجه و از آن پيروي کنيد. در پناه خدا راه بيفتيد. اگر شکيبايي کنيد، نصرت از آن شما خواهد بود.(10)
نمونه هاي ديگري نيز وجود دارد که در اين نوشتار کوتاه نمي گنجد و علاقه مندان مي توانند به کتاب هاي مربوطه مراجعه بفرمايند.

3. مشورت در سيره امامان
 

نمونه هاي مشاوره در سيره معصومان(ع) آن قدر فراوان است که بدون شک گردآوري شان کتاب بزرگي را تشکيل خواهد داد.
در سيره حسنه امامان (ع)مي بينيم هم آنان با ديگران و هم ياران و پيروان در کارهاي خود با آنان مشورت مي کردند و هريک از اين نمونه ها، درس بزرگي در زندگي فردي و اجتماعي ماست.

مشورت اميرمؤمنان(ع) پيش از صفين
 

نصربن مزاحم در کتاب خود از عبدالرحمان بن عبيدالله نقل کرده: وقتي که اميرمؤمنان اراده کرد تا به سوي شام حرکت کند، همه آنان را که از مهاجران و انصار همراه او بودند، فراخواند و پس از حمد و ثناي الهي فرمود: همانا شما مردمي فرخنده رأي و نيکو شکيب و حق گو و مبارک کردار و درست فرمانيد. ما آهنگ آن داريم که بر دشمن خويش و خصم شما، لشکر کشيم. از اين رو، رأي مشورتي خود را به ما بازگوييد.(11)
پس هاشم بن عتبه، عماربن ياسر، قيس بن سعد بن عباده و سهل بن حنيف از جاي برخاسته، رأي و نظر امام را در اين جهت تصويب و تأييد کردند.(12)

مشورت براي ازدواج
 

مورخان نوشته اند که اميرمؤمنان علي (ع)به برادرش عقيل- که عالم به انساب و اخبار عرب بود- فرموده بود: براي من زني را که فرزنداني شجاع بياورد، انتخاب کن. عقيل، فاطمه دختر حزام را معرفي کرد و گفت: در عرب شجاع تر از پدران او کسي را نمي شناسم.(13)
پس اميرمؤمنان(ع) طبق نظر و صلاح ديد برادرش، با فاطمه کلابيه ازدواج کرد و چهار فرزند از او به دنيا آمدند که اولين آنها قمر بني هاشم عباس بن علي بود و همه اين چهار فرزند در کربلا به شهادت رسيدند.

مشورت امام صادق(ع) با فضيل
 

علامه مجلسي از کتاب محاسن برقي از فضيل نقل کرد که گويد: امام صادق(ع) درباره امري با من مشورت کرد. از روي تعجب عرض کردم: مگر مي شود فردي مثل من طرف مشورت شما قرار گيرد؟! امام(ع) فرمود: آري، اگر طرف مشورت قرار بگيريد و از شما چنين کاري خواسته شود.(14)

مشورت امام کاظم(ع) با غلامان خود
 

حسن بن جهم گفت: روزي در خدمت امام رضا(ع) نشسته بوديم و يادي از پدرش حضرت موسي بن جعفر(ع) کرديم. امام رضا(ع) در تجليل از مقام والاي پدر فرمود: هرگز عقل و فکر و انديشه او با ديگر خردها برابر نيست. گاه مي شد که با غلامي از غلامان سياهش مشورت مي کرد. به او گفته شد: آيا تو با همانند اين فرد مشورت مي کني؟! در پاسخ فرمود: اگر خدا بخواهد، بسا بر زبانش گشايشي حاصل مي شود. امام رضا (ع)فرمود: گاهي در اين مشاوره چيزي به او مي گفتند و آن حضرت به آن عمل مي کرد؛ مانند خريد ملک و باغ(15).

مشورت امام رضا(ع) با معمر بن خلاد
 

معمر بن خلاد گفت: يکي از پيشکاران حضرت امام رضا(ع) به نام سعد از دنيا رفت. امام(ع) به من فرمود: شخصي که داراي کمال و امانت است، به من معرفي کن. عرض کردم: من چنين کسي را به شما پيشنهاد کنم؟! حضرت مانند کسي که غضب کرده، فرمود: پيامبر(ص) با ياران خودش مشورت مي کرد، سپس آنچه را که خدا مي خواست، تصميم مي گرفت(16).

4. مشورت در گفتار معصومان(ع)
 

آنچه گذشت، سيره عملي پيامبر(ص) و اهل بيت مطهرش بود که نمونه هايي تقديم حضورتان شد. اما مشورت در گفتار و سخن پيامبر(ص) و امامان، فراتر از آن است که به موضوع خاص و يا امام معصومي منحصر شود؛ چرا که در سخنان فراواني به اهميت مشورت و فوايد آن و همچنين به ضرر و زيان ترک مشورت اشاره کرده و راهکارهاي ارزشمندي براي حدود مشورت و صفات و ويژگي هاي مشاوران بيان داشته اند.

يک: اهميت مشورت در گفتار معصومان
 

در بيان معصومان(ع)، «مشورت»، مشارکت در عقل و خرد ديگران شمرده شده است. روايات زير نشان دهنده همين نکات است.
اميرمؤمنان(ع) مي فرمايد:
«الاستشاره عين الهداية؛ (17) مشورت، چشم هدايت است.»
«لاظهير کالمشاورة(18)؛ هيچ پشتيباني بهتر از مشورت نيست.»
«لا مظاهرة أوثق من مشاورة(19)؛ پشتيباني مطمئن تر از مشورت کردن نيست.»
«من شاور الرجال شارکها في عقولها(20)؛ هرکس با ديگران مشورت کرد، در عقل هاي آنان شريک شد.»
گاهي معصومان (ع)براي تبيين مسئله مهمي، ناگزير به تشبيه به امري ديگر مي شوند. امام صادق(ع) نيز براي بيان اهميت مشورت، آن را تشبيه به تفکر در خلقت آسمان ها و زمين کرده است که هرچه انسان در اين دو بيشتر فکر و انديشه کند، معرفت و يقينش به خداي متعال بيشتر خواهد شد. آن حضرت در حديثي مي فرمايد:
«و مثل المشورة مع أهلها مثل التفکر في خلق السموات و الارض و فنائهما و هما غيبان عن العبد، لأنه کلما قوي تفکره فيها غاص في بحر نور المعرفه و ازداد بهما اعتباراً و يقيناً(21)؛ و مشورت با اهل آن همانند انديشه در خلقت آسمان ها و زمين و از بين رفتن آن دو است؛ در حالي که اين دو، غيب و پوشيده از بنده اند. به درستي که هر چه او بيشتر و عميق تر در آن انديشه کند، در درياي نور معرفت فرو رود و عبرت آموزي و يقينش به آن دو بيشتر گردد.»

دو: فوايد مشورت
 

از مباحث گذشته به خوبي روشن شد که مشورت چه جايگاهي دارد و با به کارگيري اين اصل اسلامي و سرنوشت ساز، بسياري از مشکلات زندگي ما آسان و حل مي گردد. معصومان(ع) در فوايد مشورت نيز سخنان زيبايي فرموده اند که دقت در اين گفتارها، راهکارهايي به دست ما مي دهد.

1. پشيمان نخواهد شد
 

امام جواد(ع) از پدرانش از اميرمؤمنان (ع)نقل کرده که فرمود: وقتي که پيامبر(ص) مرا به يمن فرستاد، به من چنين سفارش فرمود:
«يا علي ما حار من استخار و لا ندم من استشار(22)؛ هيچ استخاره کننده اي، به حيرت نمي افتد و هرگز مشورت کننده، پشيمان نمي گردد.»

2. گمراه نمي گردد
 

از حکمت هايي که از اميرمؤمنان(ع) رسيده، اين است که هرگز مشورت کننده، گمراه نمي گردد:«ما ضل من استشار»(23)؛

3. به موارد خطا پي مي برد
 

بدون شک يکي از فوايد مشورت، اين است که انسان وقتي فکر و انديشه خود را به ديگران عرضه مي کند، به موارد نقص و خطاي خود پي مي برد و با بهره گيري از فکر ديگران، انديشه اش تکميل مي گردد. اميرمؤمنان (ع)مي فرمايد:
«من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطأ(24)؛ آن کس که از افکار و آراي گوناگون استقبال کند، صحيح را از خطا خوب شناسد.»

4. به کام خطرها نمي افتد.
 

خطرات وقتي انسان را احاطه مي کند که بي گدار به آب بزند. آنجاست که هيچ چيز نمي تواند او را از خطر بيمه اش کند و اين مشورت است که مي تواند مايه نجاتش باشد. اميرمؤمنان (ع)مي فرمايد:
«و قد خاطر من استغني برأيه؛(25) کسي که با رأي خود احساس بي نيازي کند، به کام خطرها افتد.»

5. به هلاکت نمي رسد
 

گاه يک فکر خام و يک کار ناپخته، انسان را تا مرز نابودي و هلاکت مي کشاند، اما اين مشورت است که مي تواند او را از نابودي نجات دهد. امام صادق(ع) مي فرمايد:
«لن يهلک امرؤ عن مشورة؛(26) هيچ انساني در پي مشورت به هلاکت نمي رسد.»

سه: ويژگي هاي مشاور
 

بسياري از افراد و شخصيت ها، مايل هستند که براي حل مشکلات مردم طرف مشورت قرار گيرند، اما بايد گفت که غالب مردم نه توان چنين کاري را دارند و نه رأي و نظرشان درست است؛ چرا که «مشاور» بايد ويژگي هاي خاصي داشته باشد که بسياري از مردم فاقد آنها هستند؛ اما ويژگي ها:

1. خدا ترس باشد
 

اولين ويژگي مشاور که در روايات معصومان(ع) به آن اشاره شده، خدا ترس بودن مشاور است. بدون شک اين حالت، او را از خلاف واقع گفتن و يا خيانت به طرف مقابل باز مي دارد. امام علي (ع)در اين زمينه مي فرمايد:
«شاور في حديثک الذين يخافون الله(27)؛ با کساني که در کارهايت مشورت کن که از خدا مي ترسند.»
امام صادق(ع) همين سفارش را به سفيان ثوري فرموده، اظهار مي دارد:«و شاور امرک الذين يخشون الله عز و جل»(28).

2. نامش محمد يا احمد باشد
 

همان گونه که پيامبر(ص)، رحمت و برکت براي عالمين است، نام مقدسش نيز سبب خير و برکت در جوامع اسلامي است. از اين رو، کساني که اين نام مقدس را دارند، براساس روايات، ويژگي خاصي پيدا مي کنند؛ از جمله اينکه اگر با اين گونه افراد مشورت شود، خداوند خيري در آن مشورت خواهد گذاشت. شيخ صدوق از حضرت رضا (ع)از پدرانش نقل کرده که رسول الله(ص) مي فرمايد:
«ما من قوم کانت لهم مشورة فحضر معهم من اسمه محمد أو حامد أو محمود أو أحمد فأدخلوه في مشورتهم الا خير لهم(29)؛ هر گروهي که براي مشورت گرد هم آمده باشند و فردي را که نامش محمد يا حامد يا محمود و يا احمد است در آن جمع حضور پيدا کرده، در مشورت همراه خود کنند، آنها به خير و خوشي خواهند رسيد.»

3. عاقل و خردمند باشد
 

ويژگي ديگر مشاور، اين است که داراي عقل و خرد باشد؛ چرا که غيرعاقل چنين لياقتي ندارد. اميرمؤمنان(ع) در سخن کوتاهي مي فرمايد:
«شاور ذوي العقول تأمن من الزلل و الندم؛(30) با خردمندان مشورت کن تا از لغزش و پشيماني ايمن گردي.»

4. دين دار و با ورع باشد
 

دين داري و ورع نيز يکي از ويژگي هاي مشاور ذکر شده است. معلي بن خنيس از امام صادق(ع) نقل کرده که حضرت فرمود: چه چيز مانع شده که اگر يکي از شما کاري برايش پيش بيايد، با فردي عاقل که داراي دين و ورع باشد، مشورت کند؟! سپس فرمود: آري، اگر چنين کند، خداوند رسوايش نساخته و پيوسته مقامش را بالا مي برد»(31).

5. داراي فکر و انديشه باشد
 

شايد بسياري از مردم برخي از صفات يک مشاور را داشته باشند، اما از عهده ارائه راه روشن و فکر درست، برنيايند. بنابراين نه تنها مشورت با اين گونه افراد مشکلي را حل نمي کند، بلکه انسان را در دام مشکلات ديگري مي اندازند. از اين رو، امام صادق(ع) از پدرش نقل فرموده: به رسول خدا(ص) عرض کردند که حزم چيست؟ پيامبر(ص) فرمود:
«مشاورة ذوي الرأي و اتباعهم(32)؛ با افراد داراي رأي، مشورت و از آنان پيروي شود.»

6. راز نگهدار باشد
 

نگه داشتن راز و اسرار مردم، چيزي نيست که بتوان به سادگي از کنار آن گذشت. مشاور بايد آبرو و حيثيت مشورت کننده را حفظ کند و اگر بر اسراري از زندگي مشورت کننده دست يافت، آنها را افشا نکند. امام صادق(ع) با بيان حدود مشورت، به اين نکته نيز اشاره کرده و فرموده است:
«و الثالثة أن يکون صديقاً مواخياً... و إذا کان صديقاً مواخياً کتم سرک إذا اطلعته عليه؛ سوم آنکه مشاور، دوستي باشد که برادري خود را نشان داده است... که در اين صورت، اگر بر راز تو آگاه شد، آن را پنهان مي سازد.»(33)

7. خيرخواه باشد
 

ويژگي ديگر مشاور، خيرخواهي و ناصح بودن اوست. خيرخواهي او باعث مي شود تا بهترين، مطمئن ترين و سالم ترين راه را به طرف مشورت کننده ارائه کند. جالب اين است که در روايات فرموده اند مخالفت با نظر چنين شخصي، ضرر و زيان در پي دارد. امام صادق(ع) نقل مي کند که رسول الله(ص) مي فرمايد:
«مشاورة العاقل الناصح رشد و يمن و توفيق من الله، فإذا أشار عليک الناصح العاقل فاياک و الخلاف فان في ذلک العطب(34)؛ مشورت با شخص خردمند و خيرخواه، موجب رشد و خير و برکت و توفيق الهي است. پس اگر فردي خيرخواه و خردمند در مقام مشاوره نظري به تو پيشنهاد کرد، بپرهيز از اينکه با او مخالفت کني؛ چون سرپيچي، برابر با هلاکت و نابودي است.»

8. مورد قبول عقل و قلب باشد
 

برخي از انسان ها، اگرچه از نظر مقام علمي شخصيتي محترم اند و بدون شک بسياري از امتيازات مشاور را نيز دارند، اما گاهي مي شود که شخصيت و درک آنها در نزد مشورت کننده، مقبول نيست. از اين رو، از رجوع به چنين افرادي منع شده است. امام صادق(ع) مي فرمايد:«و لا تشار من لا يصدقه عقلک و إن کان مشهوراً بالعقل و الورع، و إذا شاورت من يصدقه قلبک فلا تخالفه فيما يشير به عليک و ان کان بخلاف مرادک(35)؛ با فردي که عقل تو او را باور نمي کند، مشورت نکن؛ اگر چه به عقل و ورع مشهور باشد. و اگر با کسي که قلب تو او را تصديق کرده، مشورت کردي، هرگز با آنچه به تو مي گويد مخالفت نکن، اگرچه نظرش برخلاف نظر و اراده تو باشد.»

چهار: نبايدهاي مشورت
 

آنچه گذشت، بايدهايي بود که مشاور بايد واجد آن باشد تا صلاحيت مشاوره را داشته باشد. علاوه بر آن، «نبايدهايي» وجود دارد که اگر در فردي پيدا شد، بايد از مشاوره با او پرهيز کرد.
اينک به طور خلاصه آنها را مطرح مي سازيم تا بدانيم چه کسي لياقت مشاوره را ندارد.

1. پست و فرومايه نباشد
 

از جمله کساني که نبايد طرف مشورت قرار گيرند، افراد پست و بي لياقت و فرومايه اند؛ کساني که هرگز به دنبال تکريم شخصيت خود نيستند چه رسد به شخصيت ديگران. آنان نه گفتار درستي دارند و نه به وعده هاي خود وفا مي کنند و نه خود و نه گفتار و کردارشان ارزشي دارد. از اين روست که امام صادق(ع) به عمار ساباطي فرمود:
«اي عمار! اگر بخواهي که نعمت پايدار و هميشگي برايت بماند، و مروت برايت کامل گردد، و معيشتت اصلاح گردد، پس هيچ گاه با برده زر خريد و انسان هاي فرومايه مشورت نکن؛ چرا که اگر آنها را امين شمردي، خيانتت مي کنند و اگر با تو سخن گويند به تو دروغ خواهند گفت و اگر مشکلي برايت پيش آيد، ياري ات نمي کنند و اگر به تو وعده اي دادند، تصديقت نخواهند کرد.»(36)
شايد علت اينکه که حضرت بنده زر خريد را استثنا کرده، اين باشد که «برده»، فکر آزاد ندارد، بلکه او تابع مولاي خويش است. بدين جهت نه مي تواند از پيش خود به کسي وعده اي بدهد و نه کسي را آزادانه و بدون مشورت مولي ياري کند. البته ممکن است مقصود امام، بنده دنيا باشد؛ يعني کسي که پول و مقام هاي دنيوي، او را کر و لال و کور کرده است و به چنين فردي هرگز نمي شود اعتماد کرد.

2. استبداد رأي نداشته باشد
 

بنا به تعبير معصومان، برخي از مردم در رأي خود مستبدند؛ يعني به سخن هيچ کس گوش نمي دهند و هميشه مي خواهند که حرف خود را بر کرسي بنشانند. نبايد اين دسته از انسان ها طرف مشورت قرار گيرند؛ چرا که فکر مي کنند فقط نظر خودشان صحيح است و غير از اين را هم نمي پذيرند. اينان، هم خود را به هلاکت مي اندازند و هم ديگران را. امام صادق(ع) مي فرمايد:
«و لا تشر علي المستبد برأيه: با کسي که استبداد رأي دارد، هيچ گاه مشورت مکن.»(37)

3 و 4 و 5، ترسو و حريص و بخيل نباشد
 

از جمله سفارش هاي پيامبرخدا(ص) به اميرمؤمنان (ع)اين است:
«اي علي! هيچ گاه شخص ترسو و زبون را طرف مشورت خود قرار مده؛ چرا که راه را بر تو سخت و تنگ مي کند. همچنين با بخيل مشورت نکن؛ زيرا تو را به آرزويت نمي رساند. و با شخص حريص هم مشورت نکن؛ چرا که دنياطلبي را نزدت خوب جلوه مي دهد. اي علي! بدان که ريشه ترس و بخل و حرص، يکي است و جامع تمام اينها سوء ظن است.»(38)

6و 7و 8 کم عقل و رنگارنگ و لجوج نباشد
 

امام صادق(ع) به چند چهره ديگر اشاره فرموده که نبايد با آنان مشورت کرد. آن حضرت مي فرمايد:
«و لا تشر علي مستبدّ برأيه و لا علي وغد و لا علي متلوّن و لا علي لجوج(39)؛ هرگز با مستبد در رأي و ضعيف الرأي يا ضعيف العقل و متلون و انسان يک دنده و لجوج، مشورت مکن.»

پي نوشت ها :
 

1. آل عمران/159.
2. الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص 56.
3. همان.
4. شوري/38.
5. الميزان، ج18، ص 63.
6. مائده/ 29.
7. مغازي واقدي، ج1، ص 36.
8. همان.
9. همان، ص 155.
10. همان.
11. صفين، نصربن مزاحم، ص 92؛ پيکار صفين، ص 130.
12. بحارالانوار، ج 32، ص 397.
13. قصه کربلا، ص 346؛ ابصار العين، ص 56.
14. بحارالانوار، ج75، ص 101.
15. همان.
16. همان.
17. نهج البلاغه، ص 674، حکمت 211.
18. همان، ص 636، حکمت 54.
19. همان، ص 650، حکمت 113.
20. همان، ص 664، حکمت 161.
21. بحارالانوار، ج75، ص 103.
22. همان، ص 100؛ امالي طوسي، ج1، ص 135؛ کشف الغمه، ج2، ص 345.
23. غررالحکم، ص 736.
24. نهج البلاغه، حکمت 173.
25. همان، حکمت 211.
26. بحارالانوار، ج75، ص 101؛ محاسن برقي، ص 601.
27. امالي صدوق، ص 182.
28. بحارالانوار، ج 75، ص 98.
29. عيون اخبارالرضا، ج2، ص 29.
30. غررالحکم، ص 448.
31. بحارالانوار، ج75، ص 102.
32. همان، ص 100.
33. همان، ص 102.
34. همان.
35. همان، ص 103.
36. علل الشرايع، ج2، ص 245.
37. بحارالانوار، ج75، ص 105، به نقل از اعلام الدين.
38. علل الشرايع، ج2، ص 246.
39. بحارالانوار، ج75، ص 104، به نقل از کتاب الدرة الباهره.
 

منبع:نشريه فرهنگ کوثر، شماره 77.